محیصای مثل ماهممحیصای مثل ماهم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

همه زندگی من و باباش

سرماخوردگی و واکسن دو ماهگی

سلام سلام گل دخملی اول از همه معذرت به خاطر این تاخیر که داشتیم ،آخه یه عالمه مشغله داشتیم ،اول از همه که مامانی سرما خورد و با وجود اینکه کلی رعایت کرد و دکتر رفت و ماسک میزد ،ولی عشق مامان هم یه مقدار سرما خورد و بی حال شد که مامان و بابا کلی ناراحت شدن و نگران بودن و دیگه مامان مریضی خودشو فراموش کرده بود ،کلی حواسم به شما بود و خدراو شکر زود خوب شدی و خانم بودی و مامان و باباتو زیاد نگران نکردی، به همین دلیل واکسن دو ماهگیت با سه روز تاخیر زده شد امان از روزی که میخواستیم واکسنتو بزنیم ،من و بابا از چند روز قبل ناراحت بودیم ،آخه اصلا تحمل گریه و ناراحتیتو نداریم فرشته نازم ،مامان و بابا تا صبح توی تخت میچرخیدن و نخوابی...
26 دی 1392

این روزای دخملی

  عزیز دل مامان ،نمیتونم برات توضیح بدم که چقدر برامون شیرین و عزیزی ،روز به روز هم بیشتر عزیز و دوست داشتنی میشی ،بعضی وقتا فکر میکنم که چجوری بدون تو زندگی میکردیم ؟؟جدیدا مامان و باباتو میشناسی و حسابی برامون دلبری و شیرین عسل بازی میکنی ،یه وقتایی بابا انقدر محکم به قلبش فشارت میده که میترسم نفست بند بیاد ،تا بیداری که توی بغلشی و وقتایی که خوابیدی میشینه بالای  سرت و نگاهت میکنه ،خلاصه در یک کلام بهت میگم که همه عشق زندگیمون شدی عسلم هفته پیش رفتیم و یه هفته موندیم خونه مامان جون شهناز و کلی بهمون خوش گذشت و حسابی همه بهت عادت کرده بودن و دوست نداشتن که بیایم خونمون   محیصای گلم ،صبح که از خواب بیدار میش...
26 دی 1392
1